پرسش اساسی این است که آیا تجلیل از کوروش به صلاح جامعه شیعی ایران است؟
![]()
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید دید کوروش کیست و درمنابع دست اول تاریخی و منابع آثار قدما چه تصویری از کوروش ارائه شده است؛ زیرا تصویر منابع دست اول تاریخی امروزه در مجامع دانشگاهی و محیطهای غربی بسیار تأثیرگذار است به طوری که در غرب گزارههای تاریخی از تصویر متون دینی مهمتر جلوه میکند.
بنابراین، اگر در منابع تاریخی دست اول، تصویر غیر ارزشی و منفی از شخصیتی ارائه دهند در مجامع فرهنگی نقش میبندد و اصلاح آن بسیار دشوار است.
برای نمونه منابع تاریخی دست اول انوشیروان را یک حاکم عادل معرفی نموده اند در حالی که در منابع دینی چنین عدالتی برایش ثابت نشده است ولی امروزه در مجامع فرهنگی وی بهعنوان سمبل حاکم عادل شهرت یافته است. و یا حاتم طائی در تاریخ بهعنوان چهرهای بخشنده معرفی شده در حالی که در منابع دینی چنین چیزی دیده نشده است اما امروزه جود و سخاوت حاتم طائی ضرب المثل گردیده است.
پس گزارههای تاریخ خود عامل بسیار مؤثر در سامان دهی ذهنیت فرهنگی جامعه است. از این رو تجلیل از شخصیّت مشهور و تاریخی به نام کوروش هخامنشی باید با توجّه به تصویر تاریخی او باشد؛ در غیر این صورت گاه پیامدهای ناگوار پیشبینی نشده خواهد داشت. پرسش دومی که در پاسخ به سؤال اصلی این مقال کمک میکند این است که آیا کوروش همان شخصیت موحد، مؤمن، دادگستر، عادل و مصلحی است که در قرآن از او با نام «ذوالقرنین» یاد شده یا شخص دیگری است؟
زیرا شاید کسانی بگویند اگر کوروش همان ذوالقرنین است، به چه دلیل از وی تجلیل نمیشود؟ مگر نه این است که قرآن مجید از ذوالقرنین مدح کرده است ؟! تصویر دوگانه کوروش در منابع متقدم در پاسخ به پرسش اول باید گفت: قدیمیترین منابع برجای مانده، که درباره کوروش بحث کردهاند آثاری مانند تورات، تاریخ هرودوت (حدود 486-420 ق م)، سیرت کوروش اثر گزنفون(3)(430- 355 ق م) و کتیبههای بابلی به شمار میآیند.
سایر منابع اطلاعاتشان از آنها ارتزاق میکند. بر اساس این گزارشها، کوروش، یکی از پادشاهان هخامنشی است که در قرن ششم قبل از میلاد زندگی میکرد؛ وی را کوروش بزرگ نامیده اند؛ او بنیانگذار امپراطوری هخامنشی بین سالهای 539 تا 560 ق.م است.
ایران ابتدا در دست مادها قرار داشت. بعد از فتح ایران و بنیان گذاری سلسله هخامنشیان، کوروش لیدی را در سال 546 ق.م و بعد بابل را در سال 538 ق.م فتح کرد. وی بعد از فتح بابل اجازه داد یهودیهایی که اسیر شده بودند از این کشور خارج شوند، او به ساختن معبد یهود در بیت المقدس «هیکل سلیمان» فرمان داد(4) صهیونیستها تاکنون به بهانه همان معبد اصرار میکنند در این سرزمین بمانند. لذا یهودیها خود را مدیون کوروش میدانند و از قدیم الایام به شدت از کوروش تجلیل میکنند.
وی بعد از بابل مصر را تسخیر کرد. نوشتهاند کِرزُوس پادشاه لیدیّه با اتحاد نبونید پادشاه بابل و آمازیس پادشاه و فرعون مصر به قلمرو کوروش حمله کرد و به پیروزیهایی دست یافت ولی بعد کوروش از وی خواست خارج شود؛ وقتی خارج نشد با او جنگید و بر وی مسلط گردید و سارد را فتح کرد.
اما در باره آیین کوروش، منابع متقدم دو نوع تصویر ارائه داده اند: منابع متقدم تاریخی کوروش را مشرک معرفی میکنند ولی گزارشهای تورات موهم این است که وی مشرک بوده است. طبق گزارشهای منابع متقدم تاریخ، وی هر جایی را که فتح میکرد عقاید مردم آن جا را تأیید میکرد به طوری که حتی بتهای آنان را مورد احترام قرار میداد.
از جمله در بعد از فتح بابل بتی به نام مَردُوک را که از 420 کیلو گرم طلا ساخته شده و ربُّ النوع بابلیها بوده است، تکریم کرد.
وی بعد از فتح نینوا خطاب به سپاهیانش میگوید: «یاران و متحدین من! شکر خدایان را که تاکنون آنچه از درگاهشان تمنا کرده ایم به ما ارزانی داشته اند.»(5) وی در جای دیگر به یارانش میگوید: «یاران و متحدان من! بر ماست که به بهترین وجهی از موهبت و کرامت خدایان که ما را در این همه پیروزی، در برابر دشمنان کمک و راهنمایی کرده اند سپاسگزاری کنیم.»(6) این جملات کاملا بر مشرک بودن او و اعتقاد به خدایان تصریح دارد. گِزِنْفُون مؤلف کتاب سیرت کوروش مینویسد: «کسی را به عظمت کوروش در پادشاهان نیافته ام که او را محور قرار دهم و زندگی اش را برای شما بنویسم.» لذا کتاب «سیرت کوروش» را نوشت.
وی در وصف کوروش میگوید: کوروش به سربازان خود شراب میداد، برای پیروزی درجنگ به خدایان معابد متوسل میشد و برای برخی از معابد قربانی میکرد. در ضمن تسامح مذهبی داشت.
او در فرازی از کتابش مینویسد: « هم قطاران من،روح و جسم وسلاح ما که باید به یاری آن بجنگیم و لطف خدایان مدتی است از همه جهت آماده و نیرومند شده است.»(7) بنابراین، طبق نقلهای تاریخی کوروش کشورگشایی مشرک و لیبرال مسلک و حامی پلورالیسم دینی است که در برابر بتها سر تعظیم فرود آورده و از آنان تجلیل میکند.
در این حال، گزارههای تورات تصویر موحدانهای از کوروش ارائه میدهد و این تصویر نیز مانند تصویر نخست در خور اهمیت است؛ زیرا گرچه تورات کتابی تحریف شده به شمار میآید و گزارهای آن مبین وحی الهی نیست ولی گزارشهای نویسندگان آن در مورد کوروش همپای نوشتههای هردوت و گزنفون در خور توجّه است.
عبارتهای تورات موهم این معناست که کوروش فردی موحد بوده است. طبق تعالیم تورات، کوروش مسیح خداوند(8) و شخصیتی یکتا پرست بوده و با پیامبرانی چون ارمیا ارتباط داشته و معاصر دانیال نبی بوده است. کوروش حکومت خود را عنایت خداوند میدانست و از مردم در خواست کرد تا او را یاری کنند که بتواند در اورشلیم خانه خدا را بنا نهد؛ از این رو موحدانی چون رؤسای آبای یهودای وبنیامین و کاهنان و لاویان وی را یاری کردند و رفتند تا در اورشلیم بیت ا... را تأسیس کنند.(9) بنابراین طبق تعالیم تورات، کوروش فرمانروایی بود که با برخی پیامبران الهی معاصرش روابط حسنه داشت و با آنان برای گسترش توحید همکاری میکرد.
جمع بندی در یک جمع بندی در مورد سؤال نخست باید گفت کوروش کبیر یک فرد است ولی از او دو تصویر ارائه شده است؛ طبق یک تصویر وی شخصی مشرک و بت پرست و طبق تصویر دیگر موحد و یکتاپرست است.
بنابراین تجلیل از کوروش، امری حساس و لغزنده است و به سود جبهه شرک و الحاد و حامیان پلورالیزم دینی و تکثرگرایی دینی میشود؛ زیرا امروزه در فرهنگ ایران تصویر مشرکانه کوروش تصویری جا افتاده است به طوری که بسیاری از اساتید دانشگاه بر اساس منابع کهن تاریخی، کوروش را بهعنوان پادشاهی که در مذهب کثرت گرا و لیبرال بوده و همه ادیان را قبول داشته و محترم میشمرده معرفی میکنند.
برای نمونه به برخی منابع معروف دانشگاهی تاریخ ایران که توسط ناشران داخلی بارها منتشر شده اشاره میکنیم.
در کتاب « ایران از آغاز تا اسلام» اثر گریشمن و ترجمه محمد معین که در سال 1372 برای نهمین بار در انتشارات علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی تجدید چاپ شده است درباره کوروش میخوانیم: « او هرجا که رفت، خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد. »(10) دکتر محمد جواد مشکور در کتاب «ایران در عهد باستان» مینویسد: « کوروش در معبد بزرگ بابل موافق مراسم بابلیها تاج گذاری کرد. و دستهای بلمردوک خدای بابل را گرفت و به مذهب بابلیها نهایت احترام را به جای آورد.» وی سپس بیانیه کوروش بر روی سنگ نبشته اش را منتشر میکند که در آن کوروش به الوهیت مردوک اقرار میکند.(11) دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب «تاریخ مردم ایران» که در سال 1368 تجدید چاپ شده از تسامح مذهبی کوروش سخن گفته مینویسد: « کوروش در جشن سال نو، در معبد مردوک مثل یک پرستنده خدای بابل شرکت کرد.»(12) در کتاب « کلیات تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام» نوشته دکتر بیات که توسط انتشارات دانشگاه شهید بهشتی منتشر شده است درباره یکی از بیانیههای کوروش میخوانیم: « او در این بیانیه خود را خادم مردوک خدای بابلیها خوانده میگوید: بعد از آوردن مجسمه خدایان اور به بابل مردوک او را برگزیده او دست کوروش پادشاه انسان را گرفت او اسم او را برای سلطنت تمام عالم برد باسم او را طلبید. »(13) وی در جای دیگر مینویسد: « کوروش... به هیچ سرزمینی قدم نگذاشت مگر خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد.»(14)
شواهد فوق و بسیاری از مکتوبات داخلی و خارجی که تصویر مشرکانه کوروش را گزارش کرده اند این پیام روشن را برای ما دارند که در فرهنگ عمومی ایرانیان و حتی جهانیان، تصویر کوروش مشرکانه - بحق یا ناحق- جا افتاده و تغییر دادن آن بسیار دشوار است؛ از این رو با توجه به چنین ذهنیت حاکم تاریخی از شخصیت کوروش, تجلیل از وی چه در جامعه ایران و چه در جامعه جهانی به سود اسلام و مسلمانان نخواهد بود.
در نتیجه اصل اولی بر این است که هرگز کوروش بهعنوان شخصیت الگو و در خور تکریم معرفی نشود و اگر کسی در اثر برخی ضرورتهای اجتناب ناپذیر مانند اظهار نظر در مباحث علمی مربوط به کوروش ناچار باید از او تجلیل کند باید بگوید از کدام تصویر کوروش کبیر تجلیل میکند: کوروش موحد یا مشرک؟
بنابراین آنچه رئیس جمهور محترم در مراسم پرده گشایی از کوروش(15) کبیر انجام داده یعنی با قرار دادن چفیه از وی تجلیل کرده و بعد از آن برخی اعضای جریان انحرافی گفتند منشور کوروش در حد وحی است در خور تأمل است؛ زیرا بر روی آن عبارتهای متعددی دارد که بر مشرک بودن و بت پرستی کوروش دلالت میکند.
برخی از عبارتهای آن چنین است: « مَردُوک [ بتی ازطلا ] خداوندگار بزرگ، دلهای مردم نجیب بابل را به سوی من متوجه کرد؛ زیرا من همه روزه فکر پرستش او بودم... مردوک خداوندگار بزرگ از کارهای من شاد شد. وقتی که از ته دل با مسرت، الوهیت بلند مرتبه او را تجلیل میکردم به من که کوروش هستم و او را تعظیم میکنم به پسر کامبوجیه،و تمام لشکر من از راه عنایات برکات خود را نازل کرد.»(16) پیداست چنین تجلیلی به سود اسلام و حکومت اسلامی نخواهد بود؛ بلکه دنیای کفر و الحاد را شاد خواهد کرد.
رابطه کوروش و ذو القرنین امّا در پاسخ این پرسش که آیا کوروش، همان ذوالقرنین است یا شخص دیگری؟
باید گفت: نخستین بار سر سید احمدخان هندی ادعا کرد کوروش همان ذوالقرنینی است که در قرآن مجید از او بهعنوان یک فرمانروای دادگستر و عادل مدح شده است.
بعد از او مولانا ابوالکلام آزاد (وزیر فرهنگ هندوستان) کتابی به نام «کوروش یا ذوالقرنین» نوشت و براساس گزارههای تورات و شواهد دیگر ادعای سرسید احمد خان را تقویت کرد. بر اساس آیات قرآن کریم، در یکی از سفرهای ذوالقرنین مستضعفان یکی از مناطق تحت فشار و ظلم یأجوج و مأجوج، از ذوالقرنین تقاضای ساخت سدی میکنند تا مانع حمله یأجوج و مأجوج به آنان شود.(17)
محققان در این که ذوالقرنین چه کسی بوده و این قوم چه قومی بودهاند و این سدّ در کجا ساخته شده است اختلاف نظر دارند.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه «یَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً» (کهف/83) به برخی از اقوال اشاره میکند که خلاصه آن به شرح زیر است.
1.ذوالقرنین، اسکندر مقدونی است و سدّ مربوطه همان سدّ سکندری معروف در تاریخ است. این قول قائل زیادی دارد. در حالی که اسکندر مشرک بوده و کاهنان مصر او را فرعون خوانده اند. وی ادعای خدایی کرده است.
2. ذوالقرنین، یکی از پادشاهان چین و دیوار چین آن سد است.
3. ذوالقرنین، از ملوک عاشور است و سد مذکور همان سد باب الابواب مراد است.
4. ذوالقرنین، همان کوروش پادشاه هخامنشیان است.
5. ذوالقرنین، یکی از ملوک یمن حمیر بوده است.
6. ذوالقرنین، ایرانی معاصر حضرت ابراهیم خلیل بوده همان فریدون (2000- 1500ق م) است. علامه طباطبایی بعد از نقل اقوال فوق فرموده اند: از آن جا که اسکندر فردی مشرک، ولی ذوالقرنین مردی موحد، عادل، رئوف و دادگستر بوده است نمیتوان گفت ذوالقرنین همان اسکندر است.
سپس دلایل ابوالکلام آزاد مبنی بر این که ذوالقرنین همان کوروش است را نقل نموده سرانجام این جمله را میفرماید: این بود خلاصهای از کلام ابوالکلام هرچند بعضی از جوانبش خالی از اشکال نیست, لیکن گفتارش از هر گفتاری بیش تر با آیات قرآن روشنتر و قابل قبول تر است.(18) علامه معتقد است ذوالقرنین حاکمی عادل بود ولی پیامبر نبوده(19) اما از پیامبران حرف شنوی داشته و بعضی حقایق به او الهام میشده است. « مكالمه خدا با ذو القرنین به توسط پیغمبرى كه همراه وى بوده صورت گرفته، و در حقیقت سلطنت او نظیر سلطنت طالوت در بنى اسرائیل بوده كه با اشاره پیغمبر معاصرش و هدایت او كار مىكرده.»(20) از این رو شخصیّت او بیش تر بر کوروش تطبیق میکند نه اسکندر؛ زیرا اسکندر ظالم و مشرک بوده ولی کوروش موحد و عادل.
بنابراین علامه طباطبایی، ذوالقرنین را بر کوروشی قابل تطبیق میداند که موحد و عادل باشد؛ نه کوروشی که مشرک و هواپرست و کشورگشا به شمار میآید.
نکته مهم این که علامه اظهار نظر قطعی نکرده بلکه فرموده میان احتمالات موجود کوروش موحد به ذوالقرنین نزدیکتر است.
تفسیر نمونه نیز به نوعی نظر علامه را تأیید کرده است. برخی دیگر از تفاسیر معاصر که بعد از تفسیر نمونه نگارش یافتهاند نظر علامه را تأیید میکنند.
نتیجه گیری
1. با توجّه به مطالب فوق معلوم گردید از کوروش کبیر دو تصویر ارائه گردیده است: بر اساس گزارشهای کهن تاریخی وی فردی مشرک بوده ولی بر اساس برخی گزارههای دیگرازجمله گزارههای تورات وی موحد بوده است.
2. حال با توجّه به این که تصویر ارائه شده در سنگ نوشته کوروش، مشرکانه است و وی را بهعنوان بت پرست معرفی میکند، پرده برداری آن و تجلیل از کوروش کاری نادرست به شمار میآید. این همان نکتهای بوده که مرحوم علامه طباطبایی بدان توجّه داشته است. از این رو هنگام بحث تذکر داده که مقصود او از کوروش، کوروشِ موحد و عادل است، نه آن شخصی که تاریخ تصویر کرده است. بنابراین، کسی که کوروش را در جامعه مطرح میکند باید بصیرت داشته باشد تا از عمل و گفته هایش سوء استفاده نشود.
3. پرسش اساسی این است که چرا در زمانهای که میراث گرانبهایی چون قرآن مجید و سیره و سخن اهل بیت(ع) در دست ماست، عدهای سراغ کوروش و تعالیم او میروند؟! و ضرورت تجلیل از کوروش چیست؟! اگر خیری در این کار بوده چرا اهلبیت(ع) از کوروش نام نبرده و از او تمجید نکرده اند؟ بی گمان نتیجه این تجلیلهای حساب نشده پیدایش انحرافهای عقیدتی و فرهنگی خواهد شد کما این که برخی افراد گمراه کننده گفتهاند مطالبی که بر سنگ نوشته کوروش آمده در حد وحی است! پینوشتها: 1. نهج البلاغه، خطبه173 2. 89/5/18 3. گزنفون در شهر آتن متولد شد و همان جا پرورش یافت.
او از شاگردان و دوستان سقراط حکیم بود. وی هنگامی که کوروش جوان از ساردیس در آسیای صغیر بر ضد برادر خود اردشیر لشگرکشی کرده بود همراه کوروش به ایران آمد و در بازگشت به وطن خود فرماندهی لشکر را به عهده داشت. وی تا نود سالگی به تالیف و نگارش کتابهای تاریخی و فلسفی پرداخت و این کتاب را در سنین سالخوردگی نوشت.(رک: مقدمه پشت جلد کتاب سیرت کوروش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، تهران، چ دوم، 1350ش)
منابع:
رک: گریشمن، ر، ایران از آغاز تا اسلام، ص 141 ؛ بیات، عزیزا...،
کلیات تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام، ص 48 5.
کوروش نامه،گزنفون، کتاب ششم، فصل دوم، ص 216، ترجمه رضا مشایخی،تهران، 1383ش 6. همان، ص 220 7. کوروش نامه،گزنفون، کتاب ششم، فصل دوم، ص 178، ترجمه رضا مشایخی،تهران، 1383ش 8. رک: عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبیّ، باب 45/ 1 9. رک: عهد عتیق،
کتاب اشعیاء نبیّ، باب 45/ 1؛ عهد عتیق/ کتاب عَزرا / باب 1/ 1- 8 ؛ عهد عتیق/ کتاب دانیال/ باب6، 29 ؛ عهد عتیق/ کتاب عَزرا / باب 4/ 1- 4 10. گریشمن، ر، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چ نهم،1372، ص 143 11. مشکور، ایران در عهد باستان، ص 176 12.
زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ص 129 13. بیات، عزیزا...، کلیات تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام، ص 48 14. همان، ص 49 15. سنگ نوشته یا سِتِل کوروش 45 سانتیمتر طول دارد و به خط بابلی نگاشته شده و به شکل استوانه است. این سنگ را از حفاری بابل به دست آوردهاند. 16. مشکور، محمد جواد، ایران در عهد باستان، انتشارات اشرفی، تهران، چ ششم، 1369ش، ص 176 17. رک: کهف/ 83- 98 18. ترجمه المیزان, ج 13, ص 541 19.
رک: ترجمه المیزان، ج13، ص: 500- 499 20. ترجمه المیزان، ج13، ص: 500
|